سلام انسان،
می نویسم.......و به خواندن تو محتاجم تا احساس بودن کنم.
حالم از صفحه و نوشته به هم می خوره.به هر حال می نویسم چون گفته اند کار پسندیده ایست، چون این روزها هر آدم مهمی یا هر مهم نمایی می نویسد. آنقدر نوشته اند که چیزی برای گفتن باقی نیست.شاید از ازل نبوده.شاید اصلا اشتباه ما همین گفتن بود. گفتیم و میان گفته ها گم شدیم.
چخوف می گوید : بنویس و بنویس و بنویس تا دیگر چیزی برای نوشتن باقی نماند....
بنویس من همان خواننده ات خواهم بود ....
و به قول بزرگی دیگر : بودن یعنی درک شدن !
و شاید علت اینکه ما همه سعی می کنیم درک بشیم اینه که دوست داریم احساس بودن کنیم !
بنویس من همان خواننده ات خواهم بود.....
سلام
با خوندن بعضى و بخشى از نوشته ها احساس مشترک داشتم و خوشحال از اینکه این افکار و ایمان (هنوز) وجود دارد
آدمى مخفى است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
بادم رفت بنویسم
شعر از مولوى است