الا، تو را سپرده ام به دست های غول مهربانی که اشک های امیر کوچولو را می دید و با لبخندی مبهم که آغاز و پایانش گم بود پاک می کرد. همان غول مهربان که چندپر از سیمرغ به امیرک داد. پری را برایت آتش زدم. سیمرغ در راه است.
----------
Ela, I have left you between the hands of that giant kind ogre, the one who used to wipe the tears of my bantling with that smile which had no finis and no prime
The one who gave me a fin of Phoenix
I burned a fin for you only, The Phoenix is coming
سلام خیلی زیبا مینویسی
موفق باشید